به ندرت اتفاق می افتد که یک مسأله دنیای واقعی با مدل مورد نظر تطبیق کامل داشته باشد. لذا در بکارگیری یک مدل برای حل مسأله بخصوص، استفاده از یکی از دو راه کار زیر با ترکیبی از آنها اجتناب ناپذیر است:
الف – تعدیل مدل جهت سازگاری با مسأله
ب – تعدیل مسأله جهت تطبیق با مدل مورد نظر
طبیعی است که استفاده از هر کدام از روش های بالا و یا ترکیبی از آنها بستگی به عوامل متعددی از قبیل: ماهیت و سنخ مسأله تحت مطالعه ، ساختار مدل مورد نظر، میزان دقت مورد انتظار از نتایج حاصله، حفظ نظام منطقی و پیش فرض های مستتر در مدل و مسءله، میزان تأثیر در نتایج نهایی ناشی از تغییر در مدل و یا شرایط مسأله و اهمیت آن، قضاوت مدل سازو ... دارد. طبیعی است که یک تطبیق مناسب و ایده آل ، آن است که اولاً رویه و نتایج حاصله متناقض با اصول و روح حاکم بر مدل و مسأله نباشد و ثانیاً از طرف طراح مدل و استفاده کنندگان از آن ، ناتیج حاصل از حل مدل تعدیل شده مورد قبول واقع شود و رضایت بخش باشد.
با توجه به مطالب بالا، در این مقاله نشان داده خواهد شد که چه مشکلاتی در راه استفاده از مدل اصلی AHP (بخصوص در تصمیم گیری های گروهی) وجود دارد و چگونه می توان با استفاده از مدل تعدیل شده AHP براین مشکلات فایق آمد و به عنوان یک مصداق، مورد پژوهی انجام شده در صنعت خودرو ارائه خواهد شد.