نظام آموزشی در هر جامعه وظایف ویژه ای به عهده دارد که از جمله می توان « آزاد سازی » و « رهایی » افراد جامعه از ناتوانی ، آموزش و هدایت آنان به بازار کار را مورد نظر قرار داد. (1) فرایند آموزشو هدایت افراد به بازار کار در دو دهه اخیر تحت تأثیر سه عامل عمده قرار گرفته است: افزایش جمعیت ، تءثیر متقابل رویدادها در سطح منطقه ای و جهانی و نیز تغییرات سریع تکنولوژیک ؛ در نتیجه وضعیت اشتغال دانش آموختگان به طور قابل ملاحظه ای دستخوش دگرگونی شده است .
این دگرگونی از یک طرف مربوط به اندازه و ترکیب نیروی کار بوده و از طرف دیگر بیکاری بخشی از جمعیت فعال را شامل شده است . برای مثال جمعیت فعال جاری یا نیروی کار [ شاغلین و بیکاران در سن کار (15) ] در ایران که در سال 1355 در حدود 7/9 میلیون نفر بود در سال 1365 به 8/12 میلیون نفر بالغ شده و ترکیب آن از نظر هرم مهارتی تغییر یافته است. علاوه بر این نرخ بیکاری در ایران در همین دوره از 2/10 درصد به 2/14 درصد افزایش یافته است.(2)
از جمله دگرگونی های دیگری که در رابطه با عرضه و تقاضای نیروی انسانی در کشورهای در حال توسعه رخ داده است ، کاهش روند استخدام در دستگاههای دولتی است. مثلاً در اغلب کشورهای جهان سوم در اوایل دهه 1960 استخدام دانش آموختگان دانشگاهی در سازمانهای دولتی امری قطعی بود. اما در دهه 1980، این امر با دشواریهایی روبرو شده و استخدام در دستگاههای دولتی رو به کاهش رفته است . به طوری که در برخی کشورها حتی در رشته هایی مانند پزشکی ، استخدام دانش آموختگان با دشواری روبرو شده است.
در دهه 1356 تا 1365 از کل دانش آموختگان دانشگاهی ایران که رقمی در حدود 230 هزار نفر بوده است سالانه در حدود 20 درصد از آنان به استخدام دستگاههای دولتی درامده اند.(3) بنابراین نسبت قابل ملاحظه ای از دانش آموختگان دانشگاهی در بخش غیر دولتی و خصوصی به کار اشتغال یافته اند. مطالعات مربوط به پیگیری دانش آموختگان دانشگاهی ایران وضع اشتغال آنان را از نظر توزیع میان بخشهای مختلف اقتصادی در واحدهای بزرگ ، متوسط و کوچک به تفکیک مشخص نمی کند . اما با توجه به یافته های مطالعات بین المللی می توان انتظار داشت که در ایران نیز هر سال عده قابل ملاحظه ای از دانش آموختگان دانشگاهی به طرف فعالیتهای خود اشتغالی یا به اشتغال در واحدهای کوچک تولیدی یا خدماتی روی آورده باشند . مجموعه فعالیتهای خوداشتغالی واحدهای کوچک را بخش غیر متشکل اقتصادی می نامند. واحدهای آزاد اقتصاد شهری از طریق ابتکار عمل فردی به تنهایی یا با مشارکت ( دو یا چند نفر ) تشکیل می شود.
در کشورهای در حال توسعه نسبت قابل توجهی از افراد شاغل در بخش غیر متشکل بکار مشغول می باشند.
مثلاً در اندونزی در سال 1990 در حدود 63 درصد از کل افراد شاغل کشور در فعالیتهای بخش غیر متشکل مشغول بوده اند. (4) این نسبت در اغلب کشورهای در حال توسعه تا 60 درصد از افراد شاغل را شامل می شود. (5) بر اساس مطالعاتی که درباره بخش غیر متشکل در ایران انجام شده است از کل جمعیت شاغل در شهرها در سال 1365 در حدود 44 درصد در بخش غیر متشکل به فعالیت اشتغال داشته اند. (6)
با توجه به مراتب فوق این سؤال مطرح است که چگونه می توان دانش آموختگان نظام آموزشی را در فرایند اشتغال به ویژه در بخش غیر متشکل یاری داد؟ برای پاسخ به این سؤال در این مقاله ، ضمن استفاده از اطلاعات موجود درباره تجربه های کشورهای دیگر که به وسیله سازمانهای بین المللی کسب شده است ، ابتدا ویژگیهای واحدهای بخش غیر متشکل مورد نظر قرار می گیرد . سپس بر این اساس تجربه های بدست آمده درباره دانش و مهارتهای مورد نیاز دانش آموختگان دانشگاهی برای آغاز اشتغال در بخش غیر متشکل بیان می شود.