معمای مدیریت

نویسنده

چکیده

ظهور انگیزش به عنوان یک موضوع برجسته و اساسی در علم مدیریت دست کم سه دلیل دارد :
1- فشارهای خارجی روز افزون در رقابتهای ملی و بین المللی ، اوضاع اقتصادی ، اجتماعی ، فن آوری و مقررات دولتی صاحبنظران و دست اندرکاران مدیریت را وادار کرده است تا برای افزایش یا دست کم حفظ سطح جاری کارآیی و اثر بخشی سازمانی ، فنون و ساز و کارهای جدیدی را ایجاد یا کسب نماید . این امر مستلزم بکارگیری اثر بخشی تمام منابع مالی ، فیزیکی و انسانی سازمان است .
2- دومین دلیل توجه رو به رشد نسبت به رابطه میان منابع انسانی سازمان و رشد و توسعه بلند مدت است . سازمانها از اغاز پیدایش تا مدت مدیدی به منبع انسانی خود به عنوان ذخایر پایان ناپذیری می نگریستند ذخایری که به دلیل عرضه بی پایان نیروی کار واجد شرایط تغییرات مکرری در آنها می توانست صورت پذیرد . ولی اکنون مدیران با استفاده از استراتژیهایی مانند طراحی شغل ، مدیریت بر مبنای هدف و مهارت آموزی نسبت به پرورش ، ایجاد انگیزه و حفظ نیروی کار اثر بخشی در تمام سطوح مهارتی توجه بیشتری مبذول داشته اند .
3- در دیدگاه مدیران عملیاتی نسبت به کارکنان تغییر مهمی رخ داده است . رهیافتهای مدیریتی نخستین ، کارگران را تنها ابزار کار و چیزی در کنار دیگر دیگر ابزارهای تولید می پنداشتند و چنین گمان می کردند که آنان با پول برانگیخته می شوند در حالی که برخلاف این تصور ساده لوحانه و سطحی که ناشی از عدم شناخت ابعاد وجودی انسان بود آنان به وسیله عوامل متعددی به کار برانگیخته می شوند که از آن جمله می توان به چالشی بودن کار ، توفیق طلبی ، پیشرفت و پول اشاره کرد.
سخن کوتاه ، موضوع انگیزش مهمترین موضوع در رفتار و عملکرد سازمانی بشمار می آید . دیدگاهی که نیروی انسانی را منبع نامحدود انگاشته و چنین می پندارد که تنها به وسیله ابزارهای مادی می توان افراد را برانگیخت بسیاار ساده لوحانه است . آنچه که مدیران نیاز دارند رهیافتهایی است که بر اساس آنها کارکنان گرانقدر را جذب کرده و ضمن ایجاد انگیزه زیاد ، آنان را حفظ و نگهداری نمایند.