نقش آشوب در نظریه کلان جدید مدیریت

نویسنده

چکیده

این مقاله در مورد مسئله کاملا نوی به نام استفاده از "بی نظمی " برای پیش بینی آینده بحث می کند . بشر از عهد دیرینه به "زمان " بی اعتنا نبود و اکنون "مدیریت زمان " مطرح است. معنای قطعیت ، عدم قطعیت ، اتفاقی بودن و بازیهای امروزه دگرگون شده اند و در مقابل هم موضع گرفته اند . مفاهیم ناپیداری و بی نظمی (chaos) ذهن بسیاری از پژوهشگران را مشغول کرده است .
"دان فارمر" از آن جمله است که با علاقه مندی به پدیده " پیچیدگی و بی نظمی" به اتفاق همکارانش مشغول ارائه متدولوژی نوینی برای مدل سازی غیر خطی و پیش بینی می باشد . وقتی داده ها نا منظم و پیچیده باشند مدل سازی از اصول اولیه است و یا برای آنچه رخ می دهد با استفاده از شهود بسیار مشکل است . بدین جهت آنها برای تکوین چنین شهودی از کامپیوتر بهره می گیرند.
"فارمر" معتقد است : انسان با وجود انجام دادن کارهای بسیار شگفت انگیز برای درک رفتار غیر خطی از شهود نا چیزی برخوردار است. از مهمترین اهداف او تشخیص "معین " یا تصادفی بودن مجموعه داده است . "فارمر"روی این اندیشه که "بی نظمی" باید پیش بینی های بهتری را انجام دهد کارکرده است، و معتقد است که بی نظمی از یک طرف می گوید که سیستم "معین" با کمی "عدم قطعیت" می تواند با گسترش عدم قطعیت چیزهایی به وجود آورد که تصادفی به نظر آیند. و از طرف دیگر آنچه به نظر تصادفی می اید ممکن است واقعا ساختار معینی داشته باشد. و اگر بتوان ساختار معین ان را بدست آورد می توان پیش بینی های کوتاه مدت را انجام داد. بنابراین "بی نظمی" بر پیش بینی های کوتاه مدت دلالت دارد و مسائل بلند مدت را بر اساس آن نمی توان پیش بینی نمود.